فردا روز جهانی حافظه.احساساتم نسبت به حافظ رو در دو صد نامه محال است که تقریر کنم.بعضی روزا پرواز عشق استاد لطفی رو پلی میکنم و تو کوچه باغ های غزل های حافظ قدم می زنم،کوچه باغ هایی خلوت و ساکت با دیوارهای کاهگلی و کوتاه  که درختا و گل هاش سر از دیوار بلند کردند و بوشون کل کوچه رو پر کرده،کوچه های آسفالت نشده و خاکی ای که پر از صفا و صمیمیت و زیبائیه. سر راهم،دست میکشم روی دیوارهای باغ،چند شاخه از دفتر نسرین و گل رو بو میکنم،نسیم صبح سعادت میوزه،عمیق نفس میکشم  و وههههه، خنک نسیم معنبر شمامه ای دلخواه.جوی آبی که در کنارم روانه و  منو با خودش تا پایین ده می بره.بلبلای مست صلای سرخوشی سر می دهند و همه چیز وفق مراد میچرخه.خبری از افزایش قیمت دلار و افزایش قیمت مایحتاج های روزمره اونجا نیست،خبری از حمله انتحاری تو قندهار یا پرواز موشک های سپاه جهت انتقام نیست.همه چیز خوب و خوش و خرمه.انگار باد با خودش طنین ی صدایی رو می آره که شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد،دفتر نسرین و گل را زینت اوراق بود.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها