سر شام نشسته بودیم.در مورد کارم که حسابرسیه قبلا ها توضیح داده بودم چند بار.صحبت شد که ماموریت باید برم.مادر پرسید همون شرکت لوازم خونگیه؟؟!! من با ی لحن تمسخر آمیز (از اینکه خیلی عجیبه سوالش و ده بار قبلا توضیح داده بودم) و با ی تغییر قیافه مجدد تعجب زده پرسیدم لوازم خونگیه؟؟؟با تعجب و انکار!

بی نهایت پشیمون شدم بعدش.مبادا دل مادرم رو شده باشم.پیش خودش خجالت کشیده باشه.

خدایا :(


مشخصات

آخرین جستجو ها