دوست دارم برم تو صحن گوهرشاد بشینم.
هیچی نگم.
هیچی هم نخوام - نه از سر زبانم لال بی ادبی.
دوست دارم فقط خیره بمونم به گنبد و خودمو بسپارم به دست نسیمی که احیانا تو صحن میوزه.
دوست دارم زمزمه های رضا رضای مردم رو بشنوم و با خودم بگم دار و ندارم یا علی بن موسی الرضادوست دارم وقتی دارم از تو خیابون رد میشم سرمو بندازم پایین مبادا حواسم پرت شه و ذکر بگیرم دار و ندارم یا علی بن موسی الرضا.باغ و بهارم یا علی بن موسی الرضا.
دوست دارم بشینم زوج های خوشبختی که اومدند آغاز زندگیشونو با امام شروع کنند ببینم.
الان چقدر نیاز داشتم به این گوشه نشینی و خلوت.دل خوشم من به محالات رضا.
از فکر کردن خسته شدم.دوست دارم خودمو رها کنم و فقط به مرام و معرفت آقا فکر کنم و خجالت بکشم و ذره ذره آب شم از بی مرامی و بی معرفتی خودم.
همیشه دوست داشتم فقط برای زیارت برم.کلی هم خستگی و تو راهی بکشم،بعد برم دو رکعت نماز بالا سر بخونم و سرمو بندازم پایین و بیام بیرون و تو دلم بگم آقا درد و دل و مشکلات و حوایج زیاد هست.اما سر خم می سلامت شکند اگر سبویی.من مهمم مگه؟آقا شما مهمی.خودم ی گلی سر مشکلا و بدبختیام میگیرم.
اما باز میبینم بوی گند و متعفن "من" داره میآد.من کی باشم دوست داشته باشم چه مدلی برم؟؟باید همونطوری که خودشون دوست دارند ما رو ببینند.این دفعه هم دوست دارن اینطوری ببینند ما رو.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها